دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 60 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد که بشغل زراعت مشغولند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 60 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد که بشغل زراعت مشغولند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است تپه ماهوری و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و پشم، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین از طایفۀ علیها بوده در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است تپه ماهوری و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و پشم، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین از طایفۀ علیها بوده در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع میان ولایت مشهد مقدس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص -235) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع چارمحال اصفهان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235) مؤلف مرات البلدان نویسد: ’از قراء و مزارع طبس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع میان ولایت مشهد مقدس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص -235) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع چارمحال اصفهان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235) مؤلف مرات البلدان نویسد: ’از قراء و مزارع طبس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
گستاخ و بی شرم و بی حیا و بی ادب. (ناظم الاطباء). لجوج و پررو و حرف نشنو. چشم سپید و وقیح، کنایه از چشم کور و نابینا. (آنندراج). مرادف چشم شکسته و دیدۀ سفید. (از آنندراج) : ورق دیدۀ یعقوب همین مضمون داشت که شود صبح طرب چشم سفید آخر کار. خواجه آصفی (از آنندراج). رجوع به چشم سپیدشدن شود
گستاخ و بی شرم و بی حیا و بی ادب. (ناظم الاطباء). لجوج و پررو و حرف نشنو. چشم سپید و وقیح، کنایه از چشم کور و نابینا. (آنندراج). مرادف چشم شکسته و دیدۀ سفید. (از آنندراج) : ورق دیدۀ یعقوب همین مضمون داشت که شود صبح طرب چشم سفید آخر کار. خواجه آصفی (از آنندراج). رجوع به چشم سپیدشدن شود
24H2O ، 4Al2 (SO) ، SO4K2 در حقیقت سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم است. زاج پتاسیم یا زاج معمولی بشکل بلورهای شفاف با طعمی شیرین، قابض و مشخص یافت شده و در ده قسمت آب سرد و 0/3 قسمت آب جوش و 2/5 قسمت گلیسیرین حل شده و در الکل غیرمحلول میباشد. زاج پتاسیم دارای چند ملکول آب میباشد که در اثر حرارت آب تبلور خود را از دست داده و زاج خشک یا eAluncalcin بدست می آید. این زاج به آهستگی در 25 تا 30 قسمت آب حل میگردد. در درمان شناسی، زاج سفید و زاج خشک را بکار می برند، زاج با آمونیاک و املاح کلسیم و املاح باریم و سرب ناسازگاری داروئی میدهد. خواص فیزیولوژیکی: زاج آلبومین را منعقد کرده و آب بافتها را بخود می گیرد. یکی از بهترین اجسام قابض و خون بند میباشد و در داخل و یا خارج مانع ترشحات میگردد. و بعلاوه دارای خاصیّت ضدمیکربی نیز میباشد و از فساد و تخریب جلوگیری میکند: در روی پوست سالم خیلی کمتر تأثیر مینماید ولی در مخاطات و زخمها تأثیرش زیادتر است و موجب اثر قبض عروقی رگها شده و یک نوع احساس خشک شدن بافتها ظاهر میگردد. محلول غلیظ و یا گرد آن برای پوست و مخاطات محرق میباشد. مقدار کم آن در دستگاه گوارش موجب یبوست میگردد و مقدار زیاد آن باعث خراش و تحریک و ورم و التهاب معده و روده ها میشود. اگر مدت مدیدی زاج را بکار برند موجب اختلالات ترشحی و عمل جذب شده و دام مبتلا به یبوست میگردد. ولی بطور کلّی زاج داروی یبوست آور مؤثری نمیباشد. در داخل بدن زاج هیچ نوع تأثیر و عمل عمومی ندارد. اگر آن را از راه دهان بدهند جذب آن از راه مخاط معده تقریباً هیچ است در بعضی از مشاهدات و تجربیات درمانگاهی زاج در ادرار دیده شده است. موارد استعمال: زاج را منحصراً بعنوان عنصر قابض بکار میبرند. گرد زاج محرق است. و آن را در روی زخمهای قانقاریائی و در زخمهائی که در حال جوانه زدن باشد و همچنین مخلوط زاج و گردهای ضدعفونی را برای التیام دادن زخمها و تغییر وضعیت و حالت زخم بکار میبرند. محلول یک تا پنج درصد آن را برای درمان ورم مزمن چشم و کاتار تجاویف سر و کاتار گوش و اختلالات مخاط رحم و در داخل آن را در مسمومیّت املاح سرب بکار میبرند. مقدار زاج متبلور در داخل حیوانات بزرگ 10- 20 گرم، کوچک 2- 4، متوسط 0/50- 2. (درمان شناسی دکتر عطائی ص 454). و رجوع به زاج ابیض در لغت نامه و مفردات ابن بیطار شود
24H2O ، 4Al2 (SO) ، SO4K2 در حقیقت سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم است. زاج پتاسیم یا زاج معمولی بشکل بلورهای شفاف با طعمی شیرین، قابض و مشخص یافت شده و در ده قسمت آب سرد و 0/3 قسمت آب جوش و 2/5 قسمت گلیسیرین حل شده و در الکل غیرمحلول میباشد. زاج پتاسیم دارای چند ملکول آب میباشد که در اثر حرارت آب تبلور خود را از دست داده و زاج خشک یا eَAluncalcin بدست می آید. این زاج به آهستگی در 25 تا 30 قسمت آب حل میگردد. در درمان شناسی، زاج سفید و زاج خشک را بکار می برند، زاج با آمونیاک و املاح کلسیم و املاح باریم و سرب ناسازگاری داروئی میدهد. خواص فیزیولوژیکی: زاج آلبومین را منعقد کرده و آب بافتها را بخود می گیرد. یکی از بهترین اجسام قابض و خون بند میباشد و در داخل و یا خارج مانع ترشحات میگردد. و بعلاوه دارای خاصیّت ضدمیکربی نیز میباشد و از فساد و تخریب جلوگیری میکند: در روی پوست سالم خیلی کمتر تأثیر مینماید ولی در مخاطات و زخمها تأثیرش زیادتر است و موجب اثر قبض عروقی رگها شده و یک نوع احساس خشک شدن بافتها ظاهر میگردد. محلول غلیظ و یا گرد آن برای پوست و مخاطات محرق میباشد. مقدار کم آن در دستگاه گوارش موجب یبوست میگردد و مقدار زیاد آن باعث خراش و تحریک و ورم و التهاب معده و روده ها میشود. اگر مدت مدیدی زاج را بکار برند موجب اختلالات ترشحی و عمل جذب شده و دام مبتلا به یبوست میگردد. ولی بطور کلّی زاج داروی یبوست آور مؤثری نمیباشد. در داخل بدن زاج هیچ نوع تأثیر و عمل عمومی ندارد. اگر آن را از راه دهان بدهند جذب آن از راه مخاط معده تقریباً هیچ است در بعضی از مشاهدات و تجربیات درمانگاهی زاج در ادرار دیده شده است. موارد استعمال: زاج را منحصراً بعنوان عنصر قابض بکار میبرند. گرد زاج محرق است. و آن را در روی زخمهای قانقاریائی و در زخمهائی که در حال جوانه زدن باشد و همچنین مخلوط زاج و گردهای ضدعفونی را برای التیام دادن زخمها و تغییر وضعیت و حالت زخم بکار میبرند. محلول یک تا پنج درصد آن را برای درمان ورم مزمن چشم و کاتار تجاویف سر و کاتار گوش و اختلالات مخاط رحم و در داخل آن را در مسمومیّت املاح سرب بکار میبرند. مقدار زاج متبلور در داخل حیوانات بزرگ 10- 20 گرم، کوچک 2- 4، متوسط 0/50- 2. (درمان شناسی دکتر عطائی ص 454). و رجوع به زاج ابیض در لغت نامه و مفردات ابن بیطار شود
ده کوچکی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 100 هزارگزی شمال باختری میناب و 4 هزارگزی باختر راه مالرو گلاشکرد به میناب واقع شده است و 30 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 100 هزارگزی شمال باختری میناب و 4 هزارگزی باختر راه مالرو گلاشکرد به میناب واقع شده است و 30 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قریه ای است در دو فرسنگی بیشتر شمال بندر ریک. (فارسنامۀ ناصری). صحیح آن گاو سفید است (بکاف پارسی). رجوع به گاو سفید ونیز رجوع به جلد هفتم فرهنگ جغرافیایی ایران شود
قریه ای است در دو فرسنگی بیشتر شمال بندر ریک. (فارسنامۀ ناصری). صحیح آن گاو سفید است (بکاف پارسی). رجوع به گاو سفید ونیز رجوع به جلد هفتم فرهنگ جغرافیایی ایران شود
ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 21 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 2 هزارگزی جنوب رود خانه قره سو واقع است. دشت و سردسیر است و 194 تن سکنه دارد. آبش از سراب نیلوفر. محصولش غلات، حبوبات دیمی، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و راهش اتومبیل رو است. به این آبادی در اصطلاح اهل محل چقاچر نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 21 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 2 هزارگزی جنوب رود خانه قره سو واقع است. دشت و سردسیر است و 194 تن سکنه دارد. آبش از سراب نیلوفر. محصولش غلات، حبوبات دیمی، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و راهش اتومبیل رو است. به این آبادی در اصطلاح اهل محل چقاچر نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است کوچک از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. واقع در 31 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان بگردنۀ سرخ. دارای 36 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب آنجا از زاینده رود و محصولاتش غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است کوچک از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. واقع در 31 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان بگردنۀ سرخ. دارای 36 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب آنجا از زاینده رود و محصولاتش غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
چوب که رنگ آن سفید باشد، خاصه درون آن، اصطلاحاً چوب خشک بقطعات کوچک شکافته و قطع کرده که زود آتش گیرد. و در پختن غذا بکار رود، (اصطلاح گیاه شناسی) چوبهائی که درون چوب ندارند. در این قبیل چوبها اشعۀ وسطی کاملا واضح و آشکار است و با چشم دیده میشود. چوب قسمت داخلی این چوبها دارای مقاومت زیادیست ولی از چوب قسمت خارجی متمایز نیست و مانندآن روشن و سفید میباشد. تبریزی، نمدار، توس، توسکا و افرا. (از گیاه شناسی تألیف حبیب اﷲ ثابتی ص 378)
چوب که رنگ آن سفید باشد، خاصه درون آن، اصطلاحاً چوب خشک بقطعات کوچک شکافته و قطع کرده که زود آتش گیرد. و در پختن غذا بکار رود، (اصطلاح گیاه شناسی) چوبهائی که درون چوب ندارند. در این قبیل چوبها اشعۀ وسطی کاملا واضح و آشکار است و با چشم دیده میشود. چوب قسمت داخلی این چوبها دارای مقاومت زیادیست ولی از چوب قسمت خارجی متمایز نیست و مانندآن روشن و سفید میباشد. تبریزی، نمدار، توس، توسکا و افرا. (از گیاه شناسی تألیف حبیب اﷲ ثابتی ص 378)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در21 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در21 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 75 هزارگزی شمال باختری کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنۀ آن 10تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 75 هزارگزی شمال باختری کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنۀ آن 10تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نوعی باز که به ترکی آنرا طویغون گویند. (شعوری ج 1 ص 156). زرق. (قطر المحیط) : باز سفید روضۀ انسی، چه فایده کاندر طلب چو بال بریدۀ کبوتری. سعدی. بتاج هدهدم از ره مبر که باز سفید ز کبر در پی هر صید مختصر نرود. حافظ
نوعی باز که به ترکی آنرا طویغون گویند. (شعوری ج 1 ص 156). زُرق. (قطر المحیط) : باز سفید روضۀ انسی، چه فایده کاندر طلب چو بال بریدۀ کبوتری. سعدی. بتاج هدهدم از ره مبر که باز سفید ز کبر در پی هر صید مختصر نرود. حافظ
باغی بوده است به هرات: آن پادشاه پاک اعتقاد (میرزا بابر) در 25 شعبان سنه ستین و ثمانمایه (860 هجری قمری) بعزم طواف مرقد مطهر مشهد مطهر امام عالی گهر علی الرضا بن موسی بن جعفر از باغ سفید به باغ مختار تشریف برده و ماه صیام در آن مقام باداء طاعات و قضاء واجبات گذرانید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 56). دیگر از عمارات او (ملک غیاث الدین) ، در جوار باغ سفید، خانقاهی بزرگ باتمام رسانید. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، ج 1 ص 507). خواجه کمال الدین محمود ساغرچی بسواد هرات رسیده سادات و قضاه و... مراسم استقبال بجای آوردند... و امیر نجم الدین در باغ سفید فرود آمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 515). باغ سفید محل پاسبانی ازبک بوده، دورمیش خان جمعی از مبارزان شاملو رابدان صوب فرستاد و در باغ سفید فیمابین قتال عظیم بوقوع پیوست. (عالم آرای عباسی ص 50). و رجوع به باغ سپید شود
باغی بوده است به هرات: آن پادشاه پاک اعتقاد (میرزا بابر) در 25 شعبان سنه ستین و ثمانمایه (860 هجری قمری) بعزم طواف مرقد مطهر مشهد مطهر امام عالی گهر علی الرضا بن موسی بن جعفر از باغ سفید به باغ مختار تشریف برده و ماه صیام در آن مقام باداء طاعات و قضاء واجبات گذرانید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 56). دیگر از عمارات او (ملک غیاث الدین) ، در جوار باغ سفید، خانقاهی بزرگ باتمام رسانید. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، ج 1 ص 507). خواجه کمال الدین محمود ساغرچی بسواد هرات رسیده سادات و قضاه و... مراسم استقبال بجای آوردند... و امیر نجم الدین در باغ سفید فرود آمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 515). باغ سفید محل پاسبانی ازبک بوده، دورمیش خان جمعی از مبارزان شاملو رابدان صوب فرستاد و در باغ سفید فیمابین قتال عظیم بوقوع پیوست. (عالم آرای عباسی ص 50). و رجوع به باغ سپید شود
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام، واقع در 2هزارگزی شمال چوار و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ایلام به شاه آباد. دهی است کوهستانی و سردسیر، و دارای 250 تن جمعیت که بکار کشاورزی و دامپروری میپردازند. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. صنایع دستی زنان قالی بافیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام، واقع در 2هزارگزی شمال چوار و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ایلام به شاه آباد. دهی است کوهستانی و سردسیر، و دارای 250 تن جمعیت که بکار کشاورزی و دامپروری میپردازند. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. صنایع دستی زنان قالی بافیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)